حافظ هفت

وبلاگ شخصی مجتبی محمدیان

حافظ هفت

وبلاگ شخصی مجتبی محمدیان

...

مجتبی محمدیان | پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۲۰ ب.ظ | ۳ نظر

سرش را از روی میز بلند کرد. به گوشه اتاق، جایی که کاغذهای مچاله شده در طول این یک ماه تلنبار شده بودند خیره شد. برخواست و به سمت پنجره قدم برداشت. هنوز بچه های همسایه مشغول بازی با بطری خالی نوشابه بودند. از طبقه پنجم آپارتمان می شد کوه هایی که از پشت ساختمان های بلند شهر سرک میکشیدند تا طعنه آمیز به زندگی روزمره مردم این شهر نگاه کنند را دید. هنوز گرمای بهاری همه برف های کوهها را آب نکرده بود. کم کم صدای بچه ها محو شد و 

  • مجتبی محمدیان

نظرات  (۳)

به خدا نمیتوانم یک خط از این متن را بخوانم ! چقدر گنگ مینویسی مسلمان ! خرده به دل نگیر ، آمدم رسم دوستی را به جا آورم :دی

راستی منتظرت هستم
پای دار باشید
و... چی
پاسخ:
:)) کار پیش اومد مجبور شدم برم....
مثل همیشه عالی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی